نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

میخواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم !
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

اشتراک من و دریا دلشوره هایی ست که درونمان موج میزند اما هیچکدام تو را نمک گیر نکرد !
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

حالا دیگر شیشه پَهن عینک دودی ام هم قرمزی چشمهایم را پنهان نمیکند !
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

گاهی وجود تو را کنار خودم احساس میکنم اما چقدر دلخوشی خوابها کم است ؟!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

این روزا هرکی ازم میپرسه “چطوری ؟”
برا اینکه “خوب” باشم ناچارا دشمن خدا میشم …

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

ببین چه خوشکل به دربین نگاه میکنه

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

میگن انیشتن بایه دست مینوشته و

بایه دست نقاشی میکشیده....

لره میگه ...من تو دستشویی میخواستم

بایه دست شلنگو بگیرم بایه دست در 

کونمو بشورم قاطی کردم شنلگو کردم کونم

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.

.

.

.

.

.

.

لره داشته فرم اهدای کلیه پرمیکرده

حول میشه همه رو تیک میزنه....

اخر عمل سیبیل وشلوارجافیشو تحویل 

خانوادش میدن.....!!!

.

.

.

.

.

.طبق اخرین خبرات از دسبرد مسلحانه ی

 سه لر به بانک ...موفق شدن یه اب سرد

کن را ربوده وان رابه قیمت کلانی به ترک ها

بفروشن>>>>>!!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

ببین چه ناز خوابیده

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

سلام دوستان لطفا نظرات خودتونو راجب 

وبلاگ بزارید تا بتونم وبلاگمو طوری که 

که دوست دارید درست کنم.....موفق باشید

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

امان از دست مادر شوهر.......

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

امان از دست مادر شوهر.......

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط ایمان |

خیلی اقایی.......

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

 

نظر بده عزیزم

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

نظر یادتون نره

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

دردمرا انتخاب کرد ومن توراوتو رفتن را!!!

اسوده برو ...دلواپس نباش...من ودرد ویادت همیشه با هم هستیم.

 

 

 

هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم!

ن رسولم...ن عزیز کرده ...ن چشم به راهی دارم!

فقط در چاه افتاده ام!!!!!!!!!

 

 

 

 

سیر شدم ....

بس سرد وگرم روزگار راچشیدم!

 

 

 

 

انقدر

فریادهایم را سکوت کرده ام که اگر به چشمانم بنگرید کر میشوید......

 

 

 

 

 

اینجا زمین است!زمین گرد است.

تویی که مرا دور زدی....فردابه خودم خواهی رسید...

حال وروزت دیدنیست....!!!!

 

 

 

 

 

خودم می دانم کهنه شده ام انقدرکهنه که میشود روی گردوغبار تنم یادگاری نوشت...

بنویس...وبرو...!!!

 

 

 

 

 

 

 

دندانپزشک اخرین دندان گرگ را کشید!

نگاهی به صورت گرگ انداخت وپوزخندی زد...گرگ زیر لب گفت:بخند...اینست عاقبت گرگی که عاشق گوسفندی میشود......!!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

فکر میکردم همدردی!اما تو هم دردی......

نوشته شده در تاريخ جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

اگه عاقبت فرار از مدرسه اینه .......

نوشته شده در تاريخ جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, توسط ایمان |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.